آرتین کوچولوآرتین کوچولو، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 15 روز سن داره

بهونه نفس كشيدن

ماجراهای آرتین9

جدیداعاشق تل وگیره وکلیپس وکش مو و...شدم ومامان وبیچاره کردم چون یک سره تووسایلشم تازه چندتا ازتلا وگیره هاشم شکوندم   به بازی کردن وتخیل علاقه زیادی دارم وگاهی ساعتهاباخودم بازی می کنم با لگو شکلایی می سازم دیدنی وکلاازبازیهای مورد علاقمه  نقاشی ورنگ آمیزی وکتاب خوندن و خیلی خیلی دوست دارم عکس گرفتن وحضورمامانی هم نمی تونه حواسمو پرت کنه یک وقتاییم آخربازی اتاقم این مدلی می شه(البته بیشتروقتا) به قول مامان دوباره بمب منفجرشده   ماما ن وبابا ریزریزخندیدنمو خیلی دوست دارن چون مطمئنن یک شیطنتی پشتشه مثل موردزیرکه اینباربرعکس شد و...
26 تير 1393

برگ جهان - افجه - سدلتیان

                     گفته بودم خانواده مااهل تو خونه موندن نیست وازهرفرصتی برای رفتن به دامن طبیعت استفاده می کنه ومنم عاشق این اخلاق خونوادمم تیر ومرداد معمولا پیک کاری باباست و این مامانه که جوربابا رومی کشه وماروهمه جا می گردونه البته به تلافی محبتهای بابایی که همیشه کمک حال مامانیه واما بریم سراغ ادامه مطلب معمولا تو این تفریحات یک روزه  وسایلمونو ازشب قبل آماده می کنیم وبابا توماشین جاسازی می کنه و صبح زود بیدارمی شیم وبه جاده می زنیم.یک روزافجه یک روزبرگ جهان یک روزسدو... خدایی این همه جاهای خ...
18 تير 1393

دلبریهای من(2)+عکسای مهدکودکی

این عکسارومامان ازروی عکس گرفته برای همین کیفیتشون زیادخوب نشده تاسرفرصت بره فایل اصلیوبگیره وبرام آپلود کنه. این عکساروحدود یک ماهه پیش تومهد کودک گرفتم.مربی مهربونم فریبا جون که منو خیلی دوست داره باحوصله لباسام روبهم پوشوند ومنو مرتب کردومنم مدل به مدل عکس گرفتم   مامان وباباعاشق این عکسن یک سری ازجملاتی که تازگیا خیلی بکارمی برم وبااداکردنشون حسابی دلبری می کنم،براتون می نویسم 1- وقتی بخوام یک چیزوثابت کنم می گم به خدا خوبه به خدا، دروغ نمی گما.   2-اگه ازکسی خوشم نیاد به خصوص دخترا می گم خوشگل نیست ،بزنم؟     3- چندوقت پیش عکس تولد دوستم آرمیتا جونو گرفتم دستم ویک ...
10 تير 1393
1705 13 29 ادامه مطلب

سفربه همدان(خرداد93)

تعطیلات نیمه خرداد فرصت خوبی برای مسافرت بود وبابا ومامانم که حسابی خسته شده بودن وبعد ازاون یک برنامه کاری فشرده داشتن  ترجیح دادن به  یک مسافرت برن وروحیشون و حسابی شارژکنن.منم که ازخدا  خواسته وعشق سفروکاملاموافق .   باتوجه به شلوغی جاده های شمال ترجیح دادیم سری به دامنه های سرسبزوخنک الوند وپایتخت تاریخ وتمدن ایران بزنیم،برای همین به اتفاق بابا جون ومامان جون راهی همدان شدیم.البته این اولین سفرمن به همدان بود وبقیه قبلا چندین باررفته بودن. مامان وباباتصمیم گرفته بودن تو این سفربیشترآرامش داشته باشن وفقط ازدیدن مناظر لذت ببرن وحسابی خوش بگذرونن.برای همین عکس گرفتنو به حداقل رسوندن. واما بقیه م...
3 تير 1393
3771 11 34 ادامه مطلب
1